کلام زنده
با دستکاری فرکانسهای مغز از طریق نمایشهای آزاردهنده باعث میشوند که تو فکر کنی عاشقشان هستی زنها عاشق کورش سلیمی و مردها عاشق افسانه سلیمی
کورش سلیمی من و برد تو اتاق هتل و بهم تجاوز کرد و من که فکر میکردم عاشقمه شوکه شدم و روحم زخمی شد.
هنوز دارم میسوزم به خاطر اون تجاوز
تجاوزی که افسانه سلیمی براش برنامه ریزی کرده بود و ترتیب انجامش رو داده بود .
و گفت که اغلب دختر ها پدرشون و داییشون بهشون تجاوز کردند
مجید بهرامی که کار قاچاق مواد مخدر انجام میداد فامیل خود را که حکم اعدام داشت از زندان فراری داد مجید بهرامی شرکت بتا رابرای پول شویی کار مواد مخدر تاسیس کرد
کورش سلیمی که نازا بود با جادو کردن من باعث شد که بچه دار شود
افسانه سلیمی شیاد و تبهکار همیشه کاری میکنه که نه توی دهنتون باشه و کلا با نه گفتن اقدام به هیچکاری نکنید و میگه برای انجام و اقدام بای صد در صد آماده باشید و میدانید که انسان هیچ وقت کاملا آماده نیست منطقا و با این کارش موجب میشود که همیشه در برزخ و بلاتکلیف و بلااستفاده باشید
اصول و پایه و نحوه اداره موسسه کلام زنده بر اساس شیطان پرستی است و تنها با اول و کارهای شیطان پرستی به اهداف خویش میرسند و افرادی که مخالف آنها فکر و یا عمل میکنند قربانیان آنها هستند و آنها را با اعمال جادو اسیر میکنند و شکنجه میکنند در روحشان زخم میزنند تا به اصطلاح دشمن خود را از بین ببرند
بریتنی اسپیرز و آماندا بارنز نیز همین سرنوشت را دارند
مجید بهرامی یکی از مهره های اصلی این موسسه است و چون از طریق کارهای خلاف و قاچاق زندگی میگذراند خیلی به این خانواده شیاد کمک میکند و یک کیسه و درآمد هستند و تمام راهکارهای فکری را او میدهد چون میگفت که دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده است
افسانه میگفت به کسی کمک نکنید مگر اینکه 3 بار از او اول بپرسید اینجوری که 3 بار بپرسیم کسی شک میکنه دیگه کمک نمیخواد و میخواست مارو به چهره منفور تبدیل کنه
افسانه سلیمی میگفت که دخترهایی که کائنات به سمت این موسسه کلام زنده می آورد همه پدرانشان و داییشون بهشان تجاوز کرده اند و من و خانواده ام از طرف خدا ماموریت تا به آنها کمک کنیم و چون به دختران خودم یعنی و تارا تاجدار ی هم تجاوز شده از سمت پدرشان و باکرگیشان از بین رفته خوب میدانم که چه جور باید به بقیه کمک کنم
اما حقیقت این بود که چون دخترانش تجاوز دیده و سیاه بخت بودند میخواست دخترانی که به آن موسسه میآیند را با روشهایی که از دولتیان آموخته بود اسیر کند تا دل دخترانش خنک شود
افسانه سلیمی میگفت من روزگاری بوده که فقط با یک 500تومانی در یک کیوسک با دو دخترم زندگی کردم و مردم میآمدند و به آن کیوسک سنگ میزدند و به خودم تجاوز میکردند و جلو چشم خودش به دخترانش تجاوز میکردند
افسانه سلیمی به افسانه ک ی ر دزد معروف بود او کارش دزدیدن شوهر اطرافیان بود و بعد از به دام انداختن آنها با جادو و جمبل آنها را می تیغید و معتاد میکرد و بعد از اینکه حساب بانکیشان را خالی میکرد و از آنها تعداد زیادی سکه میگرفت که ردی از او به جا نماند و بعد دیگر جواب تلفن شان را نمیداد.
و اون موسسه فقط برای تور کردن مردان مایه دار بود و به همین منظور افسانه سلیمی همیشه دختران زیبا را جادو و تسخیر میکرد تا برای اغفال مردان در دور و اطرافش باشند .
افسانه سلیمی منش و در کل خانواده شیاد سلیمی اهل کرمانشاه بودند و افسانه یک روضه خوان بوده است او از راه روضه خواندن توانست سخن گفتن در جمع را یاد بگیرد و چون بسیار به علت تجاوز و کتک خوردن اعتماد به نفس پایینی داشت توانست با روضه خواندن و وراجی در جمع و پس از آن تشویق حضار اعتماد به نفس حرف زدن در جمع را بدست بیاورد او به علت اینکه هیچ وقت این دوران را فراموش نکنند و به یاد خودش بیاورد همیشه حتی با کفش جلو باز جوراب میپوشد زیرا جلسات روضه خوانی باعث سیر شدن شکم خودش و طفل گرسنه کوروش و در کل خوانواده فقیر سلیمی بوده است.
فریبرز سلیمی که در کلام زنده کلاس برگزار میکرد و به اصطلاح استاد بود علاقه زیادی به برقراری رابطه جنسی با پسرهای جوان داشت و به عبارتی پسر باز بود و به گفته همکارشان شقایق زینالعابدین بسیار دیر ارضا بود و پسرها را از پشت ارضا میکرد
او هم با خانمها ظاهرا ارتباط داشت اما او فقط کلاس تشکیل میداد تا از بین شاگردان موقعیت سکس پسر پیدا کند و کوروش سلیمی با برگزار کردن کلاسهای ادونس برای فریبرز برادرش کیس های سکس پیدا میکرد و فریبرز هم که با بالاییها به گفته خودشان وصل بود برای کلاسهای موسسه کلام زنده از یک آخوند مجوز میگرفت شاید هم آن آخوند که لباس پوشیده بود واقعا آخوند نبود و تظاهر میکرد
بهاره رسولی یکی از مهره های افسانه سلیمی در بدر بود او تسخیر شده او بود و باغ پدریش در اغشت را مقر و لانه جاسوسی افسانه و خانواده سلیمی خصوصا رضا کرده بود