توئمه

 سارا ملاحسینی منو فرستاد دفتر خدمات الکترونیک  ۴۰۱ کار کنم که واقع در منطقه ۴بود و شوهرش صالحی (صاحب دفتر خدمات الکترونیک ۴۱۰) هم میخواست بچاپ و رشوه گیر شماره یک  منطقه ۴ باشه که چون   صاحب ۴۰۱ در مورد شوهر سارا ملاحسینی(صاحب دفتر ۴۱۰) بدگویی و غیبت و صحبت می‌کرد باید میرفتم  و با انجام کارهای ممنوعه آبروشون و  ببرم و بهم گفت باید بااین مدیر فنی که بهت دادیم توی اینجا استفاده کنی و دفتر ۴۰۱ را تعطیل کنی و بعد که رفتی اونجا مهدی منطق ایرادات پرونده ها رو بهت میگه در مرحله پیش نویسی و تو از مردم پول بگیر تا به گوش حراست برسه و بعد تو از دفتر اخراج شدی خودم میام ضمانت میکنم بر می‌گردانمت اما بعدش که از ۴۰۱ اومدم بیرون بهش زنگ زدم گفت تازه شاید ۸۰۳ هم تعطیل کنم و بعد گفت پارتی من کلفته و پارتیم قالیباف و مهندس خودی هست هر حرفی بزنی وکیل میگیرم و میندازمت زندان و دیگه جواب تلفن ها را هم نداد

مهدی منطق کسی هست که انجام دهنده تمام کثافت کاری های دفتر ۸۰۳ هست با همراهی سارا ملاحسینی و محمد ملاحسینی 
منطق با جادو و عرفان حلقه کار می‌کرد او  انگشتش را مثل سلامی فرمانده سپاه می‌کرد و میگفت شبیه محمد باقری سردار سپاه هستم  او  دخترارو عاشق محمد ملاحسینی میکنه که ازشون سواستفاده کنه و پرونده ممنوعه رد کنند منطقه شهرداری با استفاده از کارتابلشون که متصل با اینترانته

مهدی منطق یک بوهای بدی با زدن عطر بد در خاطر می‌گذاشت که حالتو بد کنه و بتونه نفوذ کنه تو وجودت و پاشو از زیر میز می‌مالید  به پاهات تا خجل بشی که ایجاد خجلی یکی از راهای نفوذ است ودر کارهای جاسوسی  مورد استفاده قرار میگیرد

سارا ملاحسینی یک طرف پرده و مهدی منطق طرف دیگر پرده که وسیله جاسوسی دولت است می نشستند و کارهای عرفان حلقه و ارتباطات و رد و بدل کردن جن را انجام میدادند

مهدی منطق میرفت تو حس زنهایی که توجه سمتشان زیاد بود مثل مثلا گوگوش و دوستش که میگفت مهندسه باهاش ارتباطات جنسی برقرار می‌کرد تا با جادو انرژی اون زن و بدزده و اونو وکیل خودش میکرد

او می‌گفت که در بالکن میشینیم و تریاک میکشیم با مهندس و رابطه برقرار می‌کردند چشماشو خمار می‌کرد میگفت که انگار همه جا رنگ و رنگ  ریختند و من متوجه شدم که این کسایی که جاسوسی دولت می‌کنند به روابط جنسی مرد با مرد علاقه دارند و برای تولید جن از این رابطه استفاده می‌کنند 

مهدی منطق و سارا ملاحسینی بعد از اتمام کار با هم هستند و مواد هم مصرف می‌کنند و خلاصه در خلوت از خجالت هم در می آیند