25 آبان 1403
ساعت5.55 صبح
گفتند بیدار بشید و برید آستارا ماموریت داریم و آهنگ اوف مهرداد هیدن را هم زمزمه کنید که میخونه
اوف هر کی مرده بیاد داریم ميريم برا خرج زیاد
دنیا معلم کهنه کار که جزو داوران مربیگری یوگا است مداوم به کورتکس جلو مغزم سوزن سوزن میزنند
دکتر منوچهر احمدوند و محمد کتابچی هم به پسر پمپ بنزینی میگویند که به قربانی لگد بزن
پاشدم قهوه بخورم اینو یادم افتاد که برا ماموریت اومده بودیم رشت و دکتر رضا سجادی نشسته بود لبه کابینت و دستشو به شانه هام نزدیک کرد و گفت تو از نظر جنسی سرده سرد هستی و گفت اینو چندبار با خودت تکرار کن
ساعت 6.21 صبح
قربانی همراهم گفت باید قهوه بخوریم و رفتیم تو خاطرات موسسه کلام زنده و پرستو غزال مدیر قمی گفت که انرژی خاطرات موسسه را برای ماموریت امروز نیاز داریم آنها را نخورید
ساعت 6.27 صبح
دنیا پرستو کهنه کار گفت کجا ها در خاطرات گیر کردی همانجا منبع انرژی ماست به آنها برای ماموریت امروز نیاز داریم
ساعت 9.04
محمد کتابچی گفت جیش به خودت بگیر تا زجر بکشی و به زن شاهین جواد رهپیما متصل بشی
محمد کتابچی یکی از بدل ها و ضربه گیر اش مهران روشن ساکن دبی است که از طریق به دبی متصل میشود
یکی دیگر از بدنهای محمد کتابچی علی دایی است که از کانالش دزدی انرژی میکند چون علی دایی آدم خوب و درستی است
یکبار گفت که تصور کن دوست دختر من هستی و داری توی تخت با علی دایی سکس میکنی
اینجوری میخواست هر وقت با دوست دخترش میخوابه جن کسایی که با علی دایی در ارتباط هستند رو بسازه مثل علی کریمی که پولها شو و خونشو دزدیدند
و یا مثل یاسین شوهر مهناز افشار که انداختنش زندان که پولها شو بدزدند به بهانه گرفتن رای خوب دادگاه
ساعت 9.16
محمد کتابچی گفت باید توی آستارا به نیرنگی این مردهای ترک متصل بشی تا از نیرنگی مردها کار داریم برای ماموریت جدید و برای این منظور حس زنانگی درونت باید خیلی زیاد باشد تا به درونت که ما هستیم متصل شوند یعنی به قربانی که ظاهر زنانه دارد و همراهت هست مردها متصل میشوند و درون اون ما مردها هستیم و پرستوها هم درون تو هستند میخواهیم به مرزهای شمالی متصل باشیم از تهران
یعنی دنیا پرستو کهنه کار درون تو است و محمد کتابچی شرکت ایوان در قربانی همراه تو میخواهیم با مالیدن به همدیگه جن و یا بیگ بنگ جدید درست کنیم
همین کار را کوروش سليمي موسسه کلام زنده با افسانه سلیمی شیاد انجام میدادند و کوروش سلیمی دستش را به هم میزد و از بدن من با مجید بهرامی شرکت بتا جن تولید میکرد
و مثلا یکبار افسانه سلیمی به برادر خودش کوروش سلیمی در موسسه کلام زنده نزدیک شده بود و خودشان را به هم میساییدند و کوروش سلیمی میگفت این جن حرام زاده است که از سکس با محارم تولید شده است
و همه شاگردان موسسه هم میگفت تصور کنید که یاپر و یا دایی شما با شما سکس میکند زیرا جن محارم خیلی قوی است حرام زاده
بعد من به افسانه گفتم که اینها را من به همه میگم اون هم گفت کسی حرفتو باور نمیکنه ما به همه گفتیم تو دیوانه هستی
بعد دانیال ترک ،عمو حرامی و تمام مردهایی که در این بلاگ از آنها نام بردند برای تولید جن آرزو با من همبستر شدند
و افسانه سلیمی شیاد میگفت که هر کسی به آلت تناسلی تو دخول کند خوشبخت میشود و به آرزوهایش میرسد