توئمه

اونا سیما مهدلو و همکاران میخوان تا حدالامکان بدن سالم بمونه تا جان کمتری برای شفا استفاده بشه و اینکه یکدفعه بمیری تا روح متوجه مرگ نشه و اونا از سر گردانی روح بهره بکشند

سیما مهدلو خیلی به انجام گناه و انسان آزاری راغب است و بسیار به دولت در این زمینه راهنمایی و کمک می‌کند

او شاگرد سنگین وزنی به اسم زویا دارد که او را برای آزار من به سمت چپ بدنم با جادو و یوگا چسبانده است

سیما مهدلو  و الهه با استفده از ترفندهایی که در کلاسها و دوره هایی که در هند و آفریقا  گذرانده‌اند به دولت خدمت می‌کنند و پرستو دولت هستند آنها جن هایی را با استفاده از اساطیر هندی می‌سازند که در سمت چپ سر مداوم جیغ بکشد و قدرت تعقل رااز قربانی می‌گیرند 

سیما هدلو و غزال مدیر قمی و الهه جن هایی دارند که  بدن را زشت و از کار افتاده می‌کند 

یکروز سیما  مهدلو موهاشو دو گوش کرد و سرشو مثل تاب به چپ و راست تکون میداد و بعد چشماشو گشاد می‌کرد می‌گفت من خدایان هندی هستم و تصور می‌کنم و خودم و به اون متصل می‌کنم و از اون قدرت میگیرم

من هم بعد از اون یه همچین موجودی درون خودم احساس میکنم و سرم مثل تاب در قسمت چپ تکون میخوره

سیما مهدلو با دزدی از چاکراهای جنسی شاگردان با رضا شوهرش تولید جن می‌کند 

محمد ذاکری که تکواندو کار هم است از ماموران پست فطرت نظام است که نیمه شب ها بین آمریکا و ایران و کانادا طی طریق می‌کند و در این مسیر از انرژی قربانیان استفاده می‌کند و یکی از پایگاه‌های او ساختمان النا در باکری واحد 4 است که مستاجر این واحد را به کانادا فرستادن تا به عنوان یک تسخیر شده کارهای جاسوسی با استفاده از جسم ازانجام دهند تا دختران سیما مهدلو به اسم نگار و نگین سلیمانی بت آنند از انرژی او تغذیه کنند و او که فاطمه حسینی نام دارد را ذره ذره بکشند